یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
بدی هاش یادت میره
نامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
چند وقتیست هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما
گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...
بی خیال تمام هیاهوی اطراف
بر ساحل زندگی قدم می زنم
بی خیال فکر تو
دنیای خود را نقاشی می کنم
بی خیال تمام آنچه باید باشد
نگین عشق را بر انگشت خود می آویزم
بی خیال همه رفت ها
به داشته های خود دل می بندم
اما
بگذار قدم بزنم...
قدم هایی سرشار از احساس بر ساحل زندگی
این روزها...
غروب عشق برای من
حیات دوباره خورشید
در آنسوی آسمان بودن ها؛ بر ساحل زندگیست!
نسیم دریا بر لبانم می نشیند
با خود می اندیشم
گویا
عشق در همین حوالی ست...
و باز می گویم
شاید
تا غروب عشق
نیمروزی باقی ست...
خیلی طول نمی کشد که
جلوی آینه زل بزنی به خودت
موهایت را کنار بزنی
و با خودت بگویی
اصلا مگر داشتی اش
مگر از اول بود ؟!
که بودن و نبودنش مهم باشد …
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
دری هستم
که میتوانست به آسمان باز شود
اگر لولایش به زمین
چفت نبود...
اگه رفتی اگه تنها موندم
کاش همون ادم سابق بودی
منو یادت نمیاد میدونم تا همین جاشم ازت ممنونم
دیگه حتی نفسم در نمیاد کاری جز دعا ازم بر نمیاد
برو خوش باش برو شیرینم
من به اینده تو خوش بینم
برو که الهی خوش بخت بشی مثل من درد جدایی نکشی
نوش جونت همه بی کسیام برو خوشبخت بشی
منو ول کردی با دلواپسیام برو خوشبخت بشی
اگه رفتی اگه تنها موندم برو خوشبخت بشی
اگه تو خاطره هات جا موندم برو خوشبخت بشی
نوش جونم که همش دلتنگم نگران من نباش
اگه گریه داره این اهنگم نگران من نباش
اگه عمرم داره از کف میره نگران من نباش
اگه هر شب نفسم میگیره نگران من نباش
کاش که میشد با دلم میساختی تو همنوز دل منو نشناختی
کاش مثل گذشته عاشق بودی کاش که اون ادم سابق بودی
برو خوش باش برو شیرینم من به اینده تو خوش بینم
برو که الهی خوشبخت بشی مثل من درد جدایی نکشی
نوش جونت همه بی کسیام برو خوشبخت بشی
منو ول کردی با دلواپسیام برو خوشبخت بشی
اگه رفتی اگه تنها موندم برو خوشبخت بشی
اگه تو خاطره هات جا موندم برو خوشبخت بشی
نوش جونم که همش دلتنگم نگران من نباش
اگه گریه داره این اهنگم نگران من نباش
اگه عمرم داره از کف میره نگران من نباش
اگه هر شب نفسم میگیره نگران من نگران من نگران من نباش
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره
.به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . .
.به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
سلامتی رفیق بی معرفتی که اسم ما گوشه موبایلش خاک میخوره
دستمال خیس آرزوهایم را فشردم همین ۴ قطره چکید
به سلامتی پرچم ایران که سه رنگه ، تخم مرغ که دو رنگه ، رفیق که یه رنگه !
قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم !
سلامتی رفیقایی که روز قیامت فقط زمین از دستشون شاکیه !
اونم به خاطر سنگینیه مرامشون . . .
سلامتی رفقایی که میخ نگاهشون ، لاستیک دلمون رو پنچر کرده تا ما بی زاپاس تو جاده رفاقت بمونیم !!!
به سلامتی رفیقایی که سر قرار گوشی هاشون رو سایلنت نمیکنن !
به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن !
به سلامتی رفیقی که میاد سر خاکم ، شرمنده نمیتونم برات پاشم ولی بدون خاک پاتم !!!
در پناه آغوشت ( متن عاشقانه )
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم
و هر زمان خوابش را
میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ،
عشق است که من و تو را
نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
گاه میتوان تمام زندگی رادرآغوش گرفت،فقط کافیست تمام زندگیت یک نفرباشد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به بعضیا تو زندگی باید گُفت.. من چشم میذارم.. تو فقط گُمشو.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یاد گرفتم….دستانم این بار که یخ کرد….دیگر دستانت را نگیرم…چرا که آستین هایم از تو با ارزشتر و ماندنى ترند!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
رؤياهايم نيز با من غريبه شده اند ... هروقت سراغشان را ميكيرم خيالى بودنشان را به رخم ميكشند!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیلی ها مترسک را دوست ندارند چون پرنده ها را می ترسونه اما من دوسش دارم چون تنهایی را درک می کنه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
گاهی آدمهای تنها خیلی خوش شانس هستند...... چون کسی رو ندارن که از دست بدن.......
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ** * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هَـمیشه بـآید کَسـی باشد
کـــہ مــَعنی سه نقطههاے انتهاے جملههایَتـــ را بفهمد
هَـمیشه بـآید کسـی باشد
تا بُغضهایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآید کسی باشد
کـــہ وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوتـــ کردے، بفهمد…
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگیـر شدے بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد دارے
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ
همیشه باید کسی باشد
مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود روی زمین افتاد و زمزمه میکرد دوربین
رو برداشتم و رفتم بالای سرش داشت اخرین نفساشو میزد ازش پرسیدم این
لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری با لبخند گفت:از مردم کشورم میخوام وقتی
برای خط کمپوت میفرستن،عکس روی کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط میشه
برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت...اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه
افتاده. از خاطرات یک رزمنده